ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی

خویش را در منجلابی از گنه انداختی

هرچه تو بد کرده‌ای من پرده‌پوشی کرده‌ام

این منم که دوستت دارم ولی نشناختی

آنقدر دلواپست بودم که دور از من شدی

بردی از یادم به دنیای خودت پرداختی

تنگ یا رب گفتنت بود این دلم بی‌معرفت

کاش چشمی سوی من یک لحظه می‌انداختی

هی تو را خواندم بیایی بین آغوشم ولی

پشت کردی بر من و بی‌وقفه هی می‌تاختی

من فقط خیر تو را میخواستم ای بی‌وفا

با همه دنیا به غیر از عاشق خود ساختی…

گرچه بد بودی ولی باتو مدارا کرده‌ام

یک بغل احسان برای تو مهیا کرده‌ام

 

*شاعر : علی اکبر نازک کار


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیای کامپیوتر! ازدواج آسان تولیدکننده سینی کابل نردبان کابل02133530243 خونه داري پي ال سي (PLC) در خدمت مردم Ron بهترین آهنگ های محلی تراشکاری مهر اقامت اروپا و مهاجرت به کانادا مطالب تفریحی | مطالب آموزشی، ورزشی