روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد

قربان آن آقا که انگشتر ندارد

یک تکه‌ای سالم همه پیکر ندارد

جایی برای بوسه‌ی مادر ندارد

گیسوی خود را ریخته روی گلویش

مادر بُوَد اینگونه شکل گفتگویش

گوید بُنَیَّ، یا بُنَیَّ، یا بُنَیَّ

برخیز آمد مادرت زهرا، بُنَیَّ

دیدم خودم در عصر عاشورا، بُنَیَّ

افتاده بودی زیر دست و پا، بُنَیَّ

من بی‌وضو موی تو را شانه نکردم

حالا به دنبال سرت باید بگردم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دارک وب دانلود قسمت دهم سریال ممنوعه فصل دوم روزهای رنگی ارکیده کلوپ سرگرمی رشد و بهبود رابطه دوستی dostankhob.com آموزش عوض کردن ویندوز سئو در ایران مایندوِی گلبن یاس